پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
فورد ماکس فورد:هیچ چیز نمی دانم !از این دنیا هیچ چیز نمی دانم، حتی از قلب آدم ها. فقط میدانم که تنهام ، به طرز وحشتناکی تنها ؛ هیچ شومینه ای دیگر هرگز شاهد حَشر و نَشر دوستانه من با کسی نخواهد بود ... ما آن قدر می ترسیم ، آن قدر تنهاییم که نیاز داریم برای بودن مان ، از بیرون دلگرم شویم یا به هر حال پشت مان به چیزی گرم باشدکسی را میخواهیم تا این باور را به ما بدهد که ارزش زنده بودن ؛ زندگی کردن را داریم ......
هیچ چیز نمی دانم !از این دنیا هیچ چیز نمی دانم، حتی از قلب آدم ها. فقط میدانم که تنهام ، به طرز وحشتناکی تنها ؛ هیچ شومینه ای دیگر هرگز شاهد حَشر و نَشر دوستانه من با کسی نخواهد بود ... ما آن قدر می ترسیم ، آن قدر تنهاییم که نیاز داریم برای بودن مان ، از بیرون دلگرم شویم یا به هر حال پشت مان به چیزی گرم باشدکسی را میخواهیم تا این باور را به ما بدهد که ارزش زنده بودن ؛ زندگی کردن را داریم ...از کتاب سربازخوب...
هیچ چیز نمی دانم ؛ از این دنیا هیچ چیز نمی دانم ، حتی از قلبِ آدم ها !فقط می دانم که تنهایم ، به طرزِ وحشت برانگیزی تنها ؛ هیچ شومینه ای دیگر هرگز شاهدِ حَشر و نَشر دوستانه ی من با کسی نیست ...ما آنقدر می ترسیم ، آنقدر تنهاییم که نیاز داریم برای بودنمان از بیرون دلگرم شویم یا به هر حال پشتمان به چیزی قرص باشد. کسی را می خواهیم تا این باور را به ما بدهد که ارزش زنده بودن ، زندگی کردن را داریم ...- فورد ماکس فورد- سرباز خوب...