پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
جوان، آهنین پنجه، زرّین عقابا!که خلوتگهِ مِهر رابر ستیغِ دماوندبه دامان گرفتیو حجمِ طبیعتبه زیر پَر و بال هایت نشستهکنون از دِژِ اوجِ صخرهنگاهی بیافکنبه لغزیدنِ موج های پُر از چینکه سیمینه تَن سوی ساحل روانندو چون آذرخشیفرود آی و بر موج بنشینکه سرکش چو امواج دریاست، قلبِ دلیرت...