پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به سر زمستان زده باز هوایتببین رقص عاشقانه ی برفهایی را که قرار است آغوش قدمهایت شوند...
زمستان هم میگذردبا دلی که گرم نگاهت شد...
نکند دلتنگی هایت را در گوش باران زمزمه کرده ای که تا باران می بارد به یادت می افتم....
پاییز همیشه کم می آوردگاه روزهایشگاه برگهایش و گاه تو را...
به کجا باید پناه برد؟وقتی دریا هم موج موهای تو را به رخ من میکشد...
پاییز را ببین!فصل ها هم که دلشان گرفت می بارند...
فصل کوچ رسیده و تو باز در خیالم پر میزنی؟...