شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
پاییز همیشه کم می آوردگاه روزهایشگاه برگهایش و گاه تو را...
پاییز را ببین!فصل ها هم که دلشان گرفت می بارند...
رسم زیبایی یعنی وجود برگ...یعنی دست بودن برای نوازش چشم و حلیه بودن برای جمال وجود عالم...یعنی فرقی نکردن که به یشم و فیروزه یا به زر و یاقوت بودن...یعنی چه سبز و چه زرین،چه در پاییز و چه در بهار،چه چون مخنقه آویز از گردن درخت و چه مدفون در گورستان زیر درخت، چه در زمین و چه در هوا و چه در همه جا،زیبا و ساده بودن...یعنی سادگی و زیبایی در عین درو دو رنگ بودن...یعنی رنگ عوض کردنی بدون بوی افسون گری... یعنی تفسیری درست بر عکس تفسیر حال م...
فصل کوچ رسیده و تو باز در خیالم پر میزنی؟...
نامش انار بود زیبا دختر پاییزی خندید و صورتش گل انداخت دختر است دیگر خنده به او می آید...
نقش می شود بر سنگ فرش دل حرکات موزون خاطرات برگ برگ فریاد......