متن مارال ذیحق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مارال ذیحق
کلید نمی خواهد
دلی که با یاد تو باز میشود
انگار فصلی میان فصل ها گم شده است
که دلها را قراری نیست
رنگ شاهنامه را به خود ندیده بود
ولی حماسه ها می آفرید مادر
زمستان هم میگذرد
با دلی که گرم نگاهت شد
چه یلدای مبارکیست
وقتی پاییز را هم
با دوست داشتنت تمام میکنم
پاییز همیشه کم می آورد
گاه روزهایش
گاه برگهایش
و گاه تو را
پاییز را ببین!
فصل ها هم که دلشان گرفت می بارند
فصل کوچ رسیده و تو باز در خیالم پر میزنی؟