سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دوست دارم رد شدن از کوچه ی پاییز را دوست دارم این دل انگیزِ ملال انگیز راآسمان سرخ است چون جام شراب و ابرِ مست بر زمین می ریزد این پیمانه ی لبریز را خاطرات مرده سر از سینه بر می آورند تا ببینی پیش چشمت روز رستاخیز را برگ ها خود را می اندازند زیر پایمان تا بفهمانند با خواهش به ما یک چیز راوقت تنگ است و به روی عشق در باید گشود دوست دارم با تو من پاییز را پاییز را...