سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
آهسته می آید، دل انگیز است و بارانیصبحی که دارد با خودش یک بوسه ی آنیدر جاده ای افتاده در آغوش کوهستانیک باغ سیبم تاابد انگار زندانیهر بار نقشی داشتم در طرح یک قالییک بار دشت ارغوان یک بار گلدانیهربار نقشی داشتم، این بار شیرینمچون طعم توت از تار غمگین خراسانیچون بافه ای چل تکه از اندوه و ابریشمافتاده ام پای مقرنس های ایوانیخورشید، گرم گفت وگو شد با زنان ایلچون پچ پچ گنجشک ها یک ریز و طولانیاین سرزمین با رودها ب...
دوست دارم رد شدن از کوچه ی پاییز را دوست دارم این دل انگیزِ ملال انگیز راآسمان سرخ است چون جام شراب و ابرِ مست بر زمین می ریزد این پیمانه ی لبریز را خاطرات مرده سر از سینه بر می آورند تا ببینی پیش چشمت روز رستاخیز را برگ ها خود را می اندازند زیر پایمان تا بفهمانند با خواهش به ما یک چیز راوقت تنگ است و به روی عشق در باید گشود دوست دارم با تو من پاییز را پاییز را...
و عشقاین اتفاق دل انگیزنجات دهنده ی دل های ماست.به همین حس زیبای بر انگیخته از وجودش قسم:)...
تنها یک چیز را از تو بیشتر دوست دارم اینکه تو را دوست دارم میخواهی بمان میخواهی برو رفتنِ تو دل انگیزتر از آمدن دیگریست...
دلم تو را می خواهددر این پیاده روهای برگ ریزان پاییزیکه نیمکت هایش به تمسخر صدایم می کنند!و درختان به کنایه بجای برگ و آسمان به عمد بجای باران بر سرم غم می ریزندنامم را با آوایت بخوان تا دل انگیز شود این باران پاییزی...ارس آرامی...
دلم میخواهد همانند شال گردن گرم،در روزهای برفی کنارت باشم... یا که مرهمی باشم بر زخمهای نمک خورده ی قلبت... دلم میخواهد همان موسیقی گوشنواز مورد علاقه ات باشم که در عمیق ترین روزهای دلتنگی ات گوش میدهی... یا که همان گل خوشبویی باشم که صبحگاهان با بوی خوشش از خواب بیدار میشوی...دلم میخواهد همان شانه ای باشم که در وقت بی حوصلگی خستگی هایت را با آن به در کنی... یا همان نسیم خنکی که در لابلای گرمای تابستانحالت را خوش می کند...یا که ...
چَشم در چِشمه می جوشدمی نوشد شهدِ شهوانی ِ لب را.موج، حلقه در پریشانی ِ طغیانیِ تنراه نمی یابد.گره می خورد پیچشِ دست در دستپا در پا.نفس در ریتمِدورِمیمی نوازدساحتِ زندگی را می پیماید.پویشی پایان ناپذیر و دل انگیزو چشم خیره به منظره ای اعجاب انگیزرویایی که از تو یا ماشروع و زندگی شد.ترانه سَرائی...
پرواز در این صبحِ دل انگیز خوش است !آوازِ پرندگانِ پاییز خوش است !با نم نمِ بوسه های باران به زمینیک چاییِ داغِ و تلخِ سرریز خوش است !...
برتابش پرنور تو خورشید سلامبر صبح سپیده و امید سلامشب رفت و سیاهی اش پایان یافتبر مهر دل انگیز تو ناهید سلام...
ترکیب نگاه و هنر اخم و صدایت ...آدم کش و خون ریز و دل انگیز و نجیب است !...
تو همان همهمهٔ پوچ دل انگیز منی......
عطر نفس هایت، نسیم دل انگیز اردیبهشتیگرمای آغوشت، روز های داغ مردادیگندم زار طلائی موهایت به رنگ مهرو چشمان سیاهت شب های عاشقانه دی...خدا تو را که آفرید، عصاره ی تمام فصل ها را در تو دمید. سپس کمی نگاهت کرد و گفت:فتبارک الله احسن الخالقین!...
صبح زیبای دل انگیزت بخیرلحظه ای آرام گیر و به نواها گوش کنهمچنان لبخند بر لب با نگاه اطلسیچای گرم با عطر هِل ریختم برایت نوش کن...
دل انگیزتر از عطر پاییز هم مگر داریم...بیا همدست شو با من...مهر را باید دربستبا تو قدم زد......
پیام خوش بینانه کامو اینست: زندگی پوچ است، جهان فراخور حال آدمی نیست، اما زمین طبیعی ترین جایگاه بشر است. زندگی با چون و چرا تلخ میشود، گیتی همواری نمی پذیرد؛ چون درهای بسته حیات با کلید عقل گشوده نمیشود، پس آنرا چنانکه هست بپذیریم ، بیا مبارزه، جام دل تھی را سرشار از شور هستی کنیم، زندگی زیبا است نه منطقی، نباید به استقبال مرگ شتافت، با گرمی خورشید و لطافت آب در هم آمیزیم، روی جهان غم انگیز و پشت آن دل انگیز است.آلبر کامو | فلسفه پوچی...
دل انگیزتر از عطرِ پائیز هممگر داریم ...بیا همدست شو با من ... پائیز را باید دربستبا تو قدم زد ... مهر برایم یعنی نشستنت بر دلم ......
دنیای کودکی ام سرشار از طنین دل انگیز توست ، تمام خاطرات کودکی ام را خط به خط با نام تو نوشته امو همیشه تورا می ستایم.روزت مبارک مادر بسیار عزیزم...
صبح است و غزلخوان تواَم، عشق دل انگیزشوریده دیدار تواَم، مست و لب آویزدر یک شب اسفند بهاری، به تو نازم ای عشق کجایی، تو کجایی، به لبم خیز...
زندگی بوی خوش نسترن استبوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و توزندگی خاطره استزندگی دیروز استزندگی امروز استزندگی آن شعری است که عزیزی نوشته است برای من و توزندگی تابلو عکسی است به دیوار اتاقزندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناززندگی رقص دل انگیز خطوط لب توستزندگی یک حرف است، یک کلمهزندگی شیرین استزندگی تلخی نیستتلخی زندگی ما همچو شهد شیرین استمن و تو می دانیمزندگی آغازی است که به پایان راهی استزندگی آمدن و بودن و...
خوبِ من صبحِ زمستانت بخیردائما صبحِ سحرخیز و دل انگیزت بخیر...