در این روزها گریزانم از منی که به تاراج می برد هستی خویش را باید کفش هایم را در بیاورم و پاورچین پاورچین از خودم دور شوم آنقدر دور که دیگر نباشم ، نبینم ، نشنوم زهرا غفران
من نباشم چه کسی جای مرا میگیرد؟ گاهی از تلخی این فکر، به هم میریزم...