پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شبان آهسته میگریم،که شاید کم شود دردمتحمل می رود اما...شب غم سر نمی آید! ️...
تو چه دانی که پسِ هر نگه ساده ی منچه جنونیچه نیازیچه غمی ست؟...
دردم این است که من بی تو دگراز جهان دورم و بی خویشتنممگرم سوی تو راهی باشدور نه دیگر به چه کار آیم من...
خواهم که به خلوتکده ای از همه دورمن باشم و من باشم و من باشم و تو...
آریتو آنکه دل طلبد آنی...