پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مرا زیستن بی تو، نامی نداردمگر مرگ منزندگی نام گیرد...
همیشه با منی ای نیمه ی جدا از منبریده باد زبانم ، چه ناروا گفتمتو نیمه نیستی ای جانتمام من هستی...
مرا زیستن بی تو نامی نداردمگر مرگ من زندگی نام گیرد...
اگر بگیرد تو را خدا از منچگونه بی تو توانم زیست ؟چگونه بی تو توانم ماند ؟نمی توانم هر گز نمی توانم...
آیا خبر داریدر خواب و بیداریدر من کسی دیوانه آسا می کشد فریادتو را دوست دارم...