سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ای از ما گرفتهبوس و بغل رادر گیر کرده اهل محل راهر کس به نوعیدر فکر جان استیک سنگر ماسکما بین شان استمن دلخور از ایناوضاع هستماز دست دادنترسیده دستمهر بار رفتماز خانه بیرونهی دست شستم با آب و صابونای بد کرونا!جا خوش نفرماپاشو برو زود!از کشور ما...
بحث نیم رو داغ استصبح جمعه در خانهرسم جالبى داردتخم مرغ صبحانه.هر کسى جداگانهمى پزد سلیقه ش رامى کند خودش اجراشیوه ى دقیقش را.ظرف ویژه ى بابارویى است و اسقاطىزرده ها در این دورىبا سفیده ها قاطى.من سفیده را ته دیگیا برشته مى خواهمزرده و سفیده م راهم نمى زنم با هم.تخم مرغ مامان همشُل تر از من و باباستاین سلیقه ها امادر کنار هم زیباست...
چه قورى اى داشتجهاز مادرشبیه تاجىسر سماور.پریشب افتادشکست و شد خُردبه حس مادرچه ضربه اى خورد!.براى این کهدلش نسوزدچه حرفهایىپدر به او زد:.شکسته حالابه هر دلیلىولى مهم نیستخدا وکیلى.به یک تَرَک همکه مبتلا بودغمت نباشدقضا بلا بود.به فکر حرفشنشسته بودماگر من آن راشکسته بودم.حواس پرتىدلیل آن بودقضا بلا یشضرر زیان بود...