پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در سفره ی تو هنوز قند است ای عشق!...
با سحر دو چشمان تو آرام شدمبی آب و بدون دانه در دام شدمای عشق!شبیه مرد چوپانی کهدر دست تو مثل بره ای رام شدم...