آه اگر فاصله مان اینهمه نبود برای یلدایت گلی می آوردم اناری کتابی شعری خاطره ای چیزی که زمان را بایستاند چیزی که گرممان کند چیزی که از دنیا جدایمان کند دستت را می گرفتم دستهایی که بوی سیب می دهند می گفتم بسیار خسته ام مرا میان گیسوانِ بلندِ...
وابسته ام کن گاهی حتی نبودنت هم غنیمت می شود همیشه گفته ام دلتنگی سگش شرف دارد به دلگیری غروبهای جمعه . .