زبان قاصر است ز گفتار رب دل خسته، سرگردان در شمار رب هر چه گویی ، به لب روییده رب به صدق، چو نسیم نهان وآشکار ره نه عقل دانا شود به سرّ حق نه دل توان به وصال حق میرقصد جانم در غم هجران پیرم و باز مانده از...