کله پاچه خوردم کمی و، دوغم روش بر کارگه کوزه گری رفتم دوش چون قفل کلون نداشت بر درگاهش دست پاچه شدم با کله افتادم توش کردم نگه و به زیر پایم دیدم افتاده هزار کله و پاچه خموش از ترس و جنون، دست و سر و پا گم شد...