شعر طنز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر طنز
💖خاطرات من و عمّه لیلا💖🥰
بینِ بچه های آقا و عزیز...
همشون بودن مرتّب و تمیز
عموها و عمه های خوب و گرم
عمه لیلا بود لطیف و ناز و نرم😅
دهه شصتی بودم و کم حاشیه
خاطراتِ من پر از نقاشیه☺️
دوش حمام، کنارِ حوض عزیز
عمه لیلا عین...
فاطمه هستی ولی توو جمع ما
فاطی جون ، عمه فاطی چه دلربا
با تو لبخند، از قفس آزاد شد
قند چایی، با نگاهت آب شد
در دل ما جا گرفتی ، با دلیل
مثل لبخندی، تو شیرین و اصیل
هرکی عمه فاطی رو دیده باشه
بی دلیل، خنده روی...
✍ طنزِ یونجه ☘🍃☘
کانال تلگرام:
@bzahakimi
ما غم بخوریم؟ نَه؛ نَه
ماتَم بخوریم؟ عَه عَه
وقتی که نداریم نان
یونجه بخوریم؛ بَه بَه
پ. ن:
مصراع سوم، دارای اختیار وزنی قلب است؛ ضمنا «اسپست»؛ یا همان یونجه، گیاهیست بسیار مفید؛ دست کمش نگیرید؛ که سرشار از مواد مغذی است...
😊 (عید سعید فطر مبارک) 😊
عیــد رمضـان آمـد و دلهـا شـد شـاد
چون تشنگی و گرسنگی رفت به بــاد
پنهــانـی اگــر روزه خــوری میکـردیم
شوّال شده خورد و خوراک است آزاد
چه کنیم نگارِ ما بس مدرن است و من سنتی
او آیفون پرومکس است من نوکیا یازده دوصفر
ارس آرامی
گریزانم ز چشمانت که دوصد روسیه دارد
تو نگو چشم که گویی پهبادِ نقطه زن است!!
ارس آرامی
آن قدَر با ذوق و حلاوت گفتم (دوستت دارم)
که شاید بگوید (همچنین) مثل بز نگاهم کرد
ارس آرامی
کله پاچه خوردم کمی و، دوغم روش
بر کارگه کوزه گری رفتم دوش
چون قفل کلون نداشت بر درگاهش
دست پاچه شدم با کله افتادم توش
کردم نگه و به زیر پایم دیدم
افتاده هزار کله و پاچه خموش
از ترس و جنون، دست و سر و پا گم شد...
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟ چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها...
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را...
درد دل پسر مجرد
باز آمد هفته ی خاص فشار ازدواج
یاد من آورد سنگینی بار ازدواج
من عزب باشم ولی جرات ندارم تا کنم
فکر آن، با اینکه هستم بیقرار ازدواج
رستم دستان اگر بودی زمان حال ما
او سپر انداختی در کارزار ازدواج
فارغ التحصیل بیکارم قضاوت با...
زن رفت و بچا رفتَن و خوب مامِله جور شد
ای دل چه نشستی که یَه سنگ و دو چوغُور شد
مرغ و چوریام تارت شُدَن رفتنو گفتم
یا الله دِبِجُم پَسّای اَلدَنگی و سور شد
دَس ور دلِ مَن نزار که اوضا پَسَکی شد
رفتم بکشم وَسمه به اَبرو...
می لرزم و ضعف دید دارم دکتر
مجنونم و شکل بید دارم دکتر
لب های من از تب جنون می سوزند
بوسیدگی شدید دارم دکتر
بینی عملی، لب پروتز، پوست کشیده
ابروی تتو... غنچه ی لب ها ترکیده
هرچند که زیبایی تو چشم نواز است
در کار خدا دست نزن...! خیر ندیده!
ارس آرامی
زن ها بلدن، شعر دوانی بکنند!
با شعر و غزل، مرا روانی بکنند
با ناخن هشتاد و دو سانتی، اما
یک درصد اگر خانه تکانی بکنند!
ارس آرامی