انگار نفرین کرده اند این خاک را اجداد ما تا بوده زاری بوده و تا مانده غم در یاد ما ما نسل بازی خورده ایم آتش به پرهامان زدند شاهان به آتش بازی و نیرنگ و استبداد ما بازندگان بازی شطرنج قدرت نسل ماست پایان بازی مات بود از کیش...
گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود زآن دم که دیدمت... دیوانه تر شدم دیوانه تر شدم
دیدم تو را و همچون شعله های آتش شعله ور شدم از ره به در شدم دیوانه تر شدم