من آبانی ام تشنه ی گفتنم، مگر میشود بی غزل سر کنم؟
در این فصل نقاشیِ عاشقی، چگونه تو را از دلم در کنم؟
من آن عابرخسته درجاده ام،که راهی ندارم به جزردشدن
چگونه ازعشقی بگویم که رفت، چگونه نباشی وباور کنم؟
دراین باغ بی باروبرگ خزان،تبرگشته کابوس هرخواب من...