من شمع بودم که مرا کشتی
تاریک کردی آشیانم را
پروانه ات بودم نفهمیدی
آتش زدی روح جهانم را
ازخاطرت بردی مرا افسوس
برگونه هایم زخم پاشیدی
غم داشتم در دل نگفتم هیچ
تو دردهایم را نفهمیدی
همچون نسیم سرد پاییزی
باغ دلم را سخت سوزاندی
مثل شبِ یلدای طولانی...