چشای جنگلیتو وا کردی، زندگی قابل تحمل شد حافظ ام شاعری رو ول کرد و خطیِ پایتخت – آمل شد رنگِ چشماتو از کی دزدیدی؟ از کدوم برگ، از کدوم سبزه؟ که با هر گوشه ی نگاهِ تو قلبِ من توی سینه می لرزه. تو شمالِ چشات منو گم کن!...