متن قلب من

موج موهایت شبیه شعرزیبامیشود
خوب میدانم دلم یک روز دریامیشود

آرزوکردم توراچون رودهرجایی که شد
درمسیرقلب من یک روز پیدامیشود

دردهایم گرچه بسیارند امالحظه ای
باطلوع چشم های تومداوامیشود

روبروی چهره ات درآینه زل میزنم
تاکه دل ازعشق تو بی تاب وشیدامیشود

مهربانی کن به این دل،که هزاران سال را...

از چشم هایم تنهایی می ریزد
دراز می کشم رو به درخت سیب
زیرِ پرچمِ باران
روی زمینی
که قرنهاست به وزنِ شکستن خو کرده است
شکستن مثل برگ های زیر پا
شکستن مثل ستون فقرات
شکستن مثل قلب من
پناه برده ام به عصر پاییزی
«آرمان پرناک»

آنقدر پُرم از تو که بارم نکنی /
آنقدر شبم تیره که تارم نکنی /
یکبار نشد قلب مرا گرم کنی /
یکبار نشد ابرِ بهارم نکنی ...
«آرمان پرناک»

قلبِ من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد



_برشی از ترانه

قلبِ من چون چاهِ خشکی در مسیرِ کاروان ☘︎ ☘︎

هر کسی آهی دعایی یوسفی انداخته ☘︎ ☘︎

آرمان پرناک

قلب من؛
قفسی نیست که بسته باشد...
***
درِ رفتن دارد!




-لیلا طیبی (رها)

عاشقم اهل همین کوچه بن بست کناری،

که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی...

گاهی سبد سبد گل سوریست قلب من
گاهی نماد زنده به گوریست قلب من

این مغز من مسیر خودش را شکسته است
خود را به دام پیله ای وارونه بسته است

یک عمر رو به آیینه دیدم که کیستم
یک عمر روبه آیینه دیدم که نیستم

اصلن من اتفاق تن...

بعدِ من شخصی اگر دیدی سراغت را گرفت
قلب من دارد به یادت می تپد در سینه اش

گاهی سبد سبد گل سوریست قلب من
گاهی نماد زنده به گوریست قلب من

این مغز من مسیر خودش را شکسته است
خود را به دام پیله ای وارونه بسته است

یک عمر رو به آیینه دیدم که کیستم
یک عمر روبه آیینه دیدم که نیستم

اصلن من اتفاق تن...

قلب ِ تو بُتخانه ای از جنس ِ خار و سنگ بود
قلب ِ من اما برایت تا ابد، دلتنگ بود

گرچه من با عشق، دل دادم به تو اما دریغ
دل به تو بستن برایم در نهایت ننگ بود

در خیالم با تو بودم، در خیالت با رقیب
اختلاف...

قلبِ من ماهی بود
دستانِ تو تُنگِ آب
زمان گذشت
تاریخ تیره شد
آبِ تُنگ، به تبخیر شدن تن داد
وَ ماهی مُرد!
هر شب،
روحش به خوابم می آید و می پرسد
چرا آب نکرد دستانش را؟!
شیوا احمدی الف

این قصه
با بُرد تو اغاز شد
تو صاحب قلب من
من صاحب خیال تو
چه تقسیم ناعادلانه ایی

چشمان تو،شب شعرند
قلب من نوازنده ی موسیقی اشعاری است
که با هر بار پلک زدن از چشمان تو تراوش می کند
و هوا را معطر از عطر عاشقانه های لبریز از چشمان تو می کند.

️
در گرگ و میش یک صبح زود
لبخند کوچک و خواب آلود تو️
کافی ست تا قلب من از خواستن
سرشار شود ..



️️️

تو را
عاشقانه تر دوست خواهم داشت
چه بمیرم ، چه بمانم
قلب تو
آشیانه ی من است ؛
و قلب من
باغ و بهار تو ...️

هر کجا باشی
بهار همانجاست
مثلِ قلبِ من...


️️️

من آنچه را باید احساس کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم، که آیا دوستم داری؟
قلب من و چشم تو
میگوید به من ، آری



️️️

قدمی به قلب من نِه...
نفسی قرار من باش!

سالهاست قلب من از جنس شیشه شده
اگر دلتنگ من شدی
فقط با لهجه باران در بزن

گر نمی دیدم تورا
تمام روزهای بعد از تو
تکرار ملا ل آورِ رکود بود
گر نمی دیدم تورا
از پس کدامین شعر
آفتاب اندیشه ام می کرد طلوع؟
تو از میان خستگی ها
از میان التهاب نرسیدن ها
تمامیِ من شدی
گر نمی دیدم تورا
در پس کوچه ای،...

تو همان مرفین کشف نشده ای
که هیچ پزشکی
قادر به کشف و پیدایشت نشد؛
جز قلب من


️️️

رفته رفته می رود رخسارِ من از یادِ تو
محو می گردد دلِ تب دارِ من از یاد تو
رفته رفته خنده هایم تلخ و پنهان می شود
سرزمینِ قلبِ من بی تو ویران می شود
رفته رفته غم درونِ چهره ام پَر می کشد
جامِ زهرِ مردنم را چون...

ای ظریف ترین درد...
که بر سمت چپ سینه ام نشسته ای ؛
اینچنین بی تفاوت نباش ...
چیزی که اینجا می سوزد ،
فانوس نیست ؛
قلب من ست ... .