دل به نارنج لبت بستم و چال گونه هات یوسفم دیگر چرا من را به چاه انداختی؟
تارو مارم کرده ای با فرم و چال گونه ات لا به لای خنده ات چنگیز را می آوری
چال گونه،روی سبزه،گیسوان لخت و خرما هر سه راهم را نبینم چشم ها عاشق کش است