اگر ذهن من بتواند آن را تصور کند و قلبم بتواند آن را باور کند پس من میتوانم آن را بدست آورم.
رفیق از تصور خنده ی توست که حال من خوب می شود... همیشه بخند...
یکی و دوست داشتم ، اونقدر بهش فکر کردم که تصورى که ازش داشتم از خودِ واقعیش سبقت گرفت ؛ بعدها دیگه خودش و دوست نداشتم ، تصور ذهنى خودم رو دوست داشتم !
می دانستم رویا بود ... مَن و تو !؟ بَعید بود آن هَمه خوشبختی حَتی در تَصور ِخُدا هم نبود... حَق داشت که برآورده نکرد ! .
من آنقدر دوست دارم که آیندمو غیر تو با هیچکس نمیتونم تصور کنم