هی مثل زخم میشکفی روی زندگیم پاییزِ زعفرانیِ افتاده از دهن
چه دردمند و مطیع به بهبودی می اندیشد زخمی که با دستمال معشوقه بسته می شود
نام تو جزئی از اسم شب بود نگهبان ها را به ستوه آوردم تا سپیده.