پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هی مثل زخم میشکفی روی زندگیم پاییزِ زعفرانیِ افتاده از دهن...
چه دردمند و مطیعبه بهبودی می اندیشدزخمی که با دستمال معشوقهبسته می شود...
نام تو جزئی از اسم شب بودنگهبان ها را به ستوه آوردمتا سپیده....