متن زخم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زخم
تمام زخم ها را ب جان میخرم..
نوش داروی من امید ب خداست..
توای هیزم شکن!دست ازسرم بردار! باورکن-
-ندارد جسم من تاب و توان، زخم تبر کافیست
چشم به آیینه بدوزم که چه؟
جایِ تَرَکهای تنم تَر شود؟
مرا به یادِ مبارک هست؟
منی که منگنه می کردم
غروب را به گلوگاهم
دلم هوای گُلابت کرد
کمی بریز نگاهت را
که عصر جمعه پُر از آهم
هنوز پایِ رسیدن هست؟
هنوز سفره ی ما خالیست؟
به چشمِ آینه ها هر شب
شروعِ سوره ی تکویریم؟
بِکِش هجای غمت...
بزن به گوشِ زئوسِ غم
عزیزِ ابرِ اساطیری!
بزن که زخم فراوان است
ولی تو زخمِ شفایم باش
پلنگ را مُتبرّک کن
به پنجه های خودت، ماهم! ...
«آرمان پرناک»
از پله های نگاهم بالا برو
دری را که سالهاست
دهان بسته است
به حرف بیاور
چراغ قوه را بتابان به نقطه ی کور
نزدیک شو
نزدیک شو
و نجات بده
صورت آن کودک را
از آینه ی پیر...
«آرمان پرناک»
من زخم ام!
و زندگی زخم های دردناک پی در پی است و
مرگ هم وقت و بی وقت می رسد.
مستی تنها چاره ی درمان زخم های من است.
باشد که دود و مستی درون استخوان هایم راه یابد
شاید که از یاد ببرم
من،
تکه گوشتی زنده ام......
در من، منی پنهان
دلی بی جان
که سوزش می رود
چون تیر از پیکان
تمام آن خیالش
در بی خیالی
با خیالی درگیر
امان از این آشفته حالی
دلا گوش کن به تنهایی
تمام زخم دل از آشنایی
دلا گوش کن سحر ریزد
که از تن ها بلا خیزد..!...
ر
ی
خ
ت
ش
پای قابِ گرنیکا /
تکّه ها را دوباره چسباند و /
« درد بودم » شبیهِ یک کودک /
« مرد بودم » که پای خود ماند و ...
«آرمان پرناک»
خوبست!
برایش شال بباف
کلاه بباف
قصه بباف !!
خوبست لااقل,
یک سرنخ خوبی,
یک سوزن از تو,
به یادگار دارم,
سوزنی که
قلبِ پاره ام را
پاره پار ه تر دوخت ...
«آرمان پرناک»
هرکی
به چیزی نیاز دارد
درد ، به درمان
زخم ،به مرهم
ومن به تو
باور نداری،
از شب و اشک
بپرس
حجت اله حبیبی
زخم ما درد بی درمان است..
چه حاصلی دارد کس بداند این درد بی دردمان را.،
المیراپناهی درین کبود.
گفتم که
دیر یا زود می رسند
زخم ها دهان گشوده اند
کوچه ها
در قرق شب است
چراغی بیاور
....
صبر کن
صدایی از بام آمد
گزمه ها رسیدند .
دم کام بودم ، که با تو بودم
در هر روز و شب
من دلتنگی بودم
توی خاطره های شب
من زخم بودم ، زخم
در دل تنهایی
من آرزو بودم
توی درختان بهاری
من آسمان بودم ، آسمان
در سینه ی غروب
من تویی بودم
توی هر نفس دم...
یکی آن دوردست ها
پشت آن درد ها
آرام خوابیده است
به دور از تمام زخم ها
خود را به خواب سپرده است
بیا
کنار پنجره ،
به زخم قاصدک،
نمک بپاش .
حجت اله حبیبی