دست من گیر که این غمزده تنها شده است عاشقم باش که دل خانه ی غم ها شده است جان و دل باخته هستم به تمنای لبت نظری کن که دلم عاشق و رسوا شده است شب تنهایی ما را که نباشد سحری لااقل ،شمع شبم باش که یلدا شده...
بازنده شدن حس بدی نیست،اگر من با میل خودم دل به شما باخته باشم