
واله غریق به دریای احلام
دید شنید و نوشت.او که سرگشته در این داستان بی انتها از صبح سپیدی در عمق اقیانوس شب روایت میکرد.
در نهایت چیزی که انسان هارو کنار هم قرار میده انسانیته
برای همینه که انقدر ازم دوری
وآله°
سیگار آتش زده ام.چه کامی از من بگیری چه رها کنار تاقچه ام بگذاری من دیگر سوخته ام.نه لب تو و نه نسیم این مهرگان شب دست به گیس حقیقت نخواهد آویخت.
وآله°
و قسم به آزادی برگ های پاییزی و بی عاری باد.قسم به شجاعت سبز نبودن و بی ریشگی.آنگه که می خواهم سرخ،نارنجی،قهوه ای و زرد و یاکه ترکیبی از آنها باشم و شاید که بخواهم سبز بمانم.ترک وطن کنم و یا استوار بر شاخه بمانم.قسم به رهاترین امپراطوری،باران،مه،نارنجی.
قسم به...
اسب وحشی افکارم یال می افشاند شیحه می کشد؛نعل می دواند و رها در باد به سمت آفاق نیلی و زرد صبح می دود
که من حلقه افسار به سمتش پرت و درجا نغمه اش را خفه میکنم ۰ناگهان آسمان غروب می شود.دست و پای رمیده اش را به سرم...