پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دیگر دوستت نخواهم داشت و تو هرگز این را باور نخواهی کرد.عزیز حسینی...
انسانها وقتی از خودشان میترسند چطور میتوانند گام دوم را برای تغییر جهان بردارند.عزیزحسینی...
زندگی به همان اندازه که میتواند زیبا باشد چندین برابر میتواند نفرت انگیز و بی معنا باشد.عزیز حسینی...
کسی که نمی اندیشد برده ی آنهایی است که می اندیشد حتی به اشتباه ..عزیز حسینی...
عمریست در واپسین ،انزوای تاریک پنجره نشسته امکه شاید روزی تو باز آیی .عابران خسته ی شب نشین ،آن لحضه را که تو بر من پا میگذاری به تصویر می کشانندآن لحضه که ابرهای مه آلود ،از آواز سکوت پر استو من برای گریستن خویش آن لحظه را سوار بر گیسوان باد میگذارم .تو می آیی سلام می دهی ما بهم نگاه میکنیم ، و تو بی دلیل می خندیو صدای بادی که منزلگه سالیان مرا به صدا در می آوردصدای سالها غربت را در منِ سیاه تکان می دهدو من هرگز به یاد نخوا...
تکه ایی از رمان آملیاما گفتن حرف حق را دوست داریم ،اما از شنیدن حرف حق نسبت به خودمان به شدت بیزاریم .عزیز حسینیعزیز حسینی...
و تو امشب در میان زوزه های نالان گرگ به رَجعت می اندیشی ،و من دیگر نیستم که بخواهم ، مرا در جُستجوی خویش بازگردانی .عزیزحسینی...