پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گریستباز از درد غم انگیز تو یک شهر گریستآه با ناله ی یکریز تو یک شهر گریستریخت در گستره کوچه گِل و خشتت راباد از خاک بلاخیز تو یک شهر گریستچیست در دامنت ای پنجره رو به جنوبابر در دشت دلآویز تو یک شهر گریستآی! در موعد خرداد چه آمد به سرتمهر با موسم پائیز تو یک شهر گریسترسم خونین کفنان بود که گلگون باشندوای از زخم نمکریز تو یک شهر گریستکیست در گوشه ویرانه گرفتار شدهباز از بانگ شباویز تو یک شهر گریست ب...