جوهر باران بیهوده نیست اینهمه دیوانه ات شدن آتش به جان و واله و پروانه ات شدن عالم اسیر تاب و تب شرح آرزوست از بامداد غمزه ی جانانه ات شدن ای پادشاه تشنه لبان خود چه کرده ای با عاشقان ساحت مستانه ات شدن وز عطر و بوی شربت...