پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اربعین ۶پس از یک اربعین عطر گل دردانه می آیدطنین نغمه ای جامانده در ویرانه می آیدنسیم آهسته می پیچد مشام بیقراران راهوای چیدن سیب و گل ریحانه می آیدبه زیر خاک باران خورده عطر تازه می ریزدبه بالاسر پرستویی به سوی لانه می آیدگمانم قسمتی از فوج درناها که غارت شدبه اقلیم پر از تاب و تب کاشانه می آیدکنار شمع و گل حال و هوای سوختن کم بودبه باغ مانده از فصل خزان پروانه می آیدمگر خون جگر دارد برای کام سرمستانکه آتش از نه...