پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آدم شدمعمری غزل شدم که غزالی شوی مرابا هر بهانه خواب و خیالی شوی مرادر کوچه های خسته تر از بی ترانگیعطری به روی رقص شلالی شوی مراباران شدم که چکه چکه به شنزار آرزوسرچشمه های آب زلالی شوی مرابا هر جوانه شاخه رویای خود شدمتا بیشه زار سبز و محالی شوی مراآدم شدم که ساکن خاک غمت شومگندم شوی و نان حلالی شوی مراای سیب سرخ رفته به غارت نگاه کنحوا شدی که میوه ی کالی شوی مرا♤♤♤✍علی معصومی...