پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سیب سرخ می چینم از درخت حواو آن را به حوض ماهى می سپارمتا به دست تو که دست در پاشویه ام دارى برساند نقش اتگردش ماهى هاستدر آبى کاشى رنگ گناهى که آسمانى استفیروزه سمیعی 🦋🍎...
آدم شدمعمری غزل شدم که غزالی شوی مرابا هر بهانه خواب و خیالی شوی مرادر کوچه های خسته تر از بی ترانگیعطری به روی رقص شلالی شوی مراباران شدم که چکه چکه به شنزار آرزوسرچشمه های آب زلالی شوی مرابا هر جوانه شاخه رویای خود شدمتا بیشه زار سبز و محالی شوی مراآدم شدم که ساکن خاک غمت شومگندم شوی و نان حلالی شوی مراای سیب سرخ رفته به غارت نگاه کنحوا شدی که میوه ی کالی شوی مرا♤♤♤✍علی معصومی...
شببهشتِ خابا دینمهصوبسورخِ سئب ِ عطرادهمهبرگردان:شب خواب بهشت می بینمصبحعطر سیب سرخمی دهم...
چشمهای تو..... چشم های تو به دیوار بلند باغ عشقروزن سبزی ستکه من از آنجا در لحظه مشتاقیبه درون می خزم آهسته.....و با دامنی از سیب سرخ راز باز میگردم ........
لب های تو همان سیب سرخ آدم و حواست بچشم رانده میشوم نچشم میمیرماصلا مرا چه به بهشت بگذار مرا تبعید کنند به زمینِ آغوشت...️️️...