شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
برای از تو گفتندل به دریا زده ام طوفان ،شد...
کوه بهانه استپژواک دوست داشتنصدای توست...
آغوش توعشق اباداستصدحیفکه من ایرانی م...
از دور همبه تو نزدیک استخیال هرروزم...
خوشا کسیکه تکیه گاهش تویی...
عشق می نوازدسه تار خیالمبه نیم نگاه تو...
هر آینه ای راکه شکستمخیال تودیوانه ام کرد...
آب نبوددر خون پنهان شدعطش اصغر(ع)...
زنده به گوریمنفس کش استزورخانه ی دنیا...
یک روز میاییومنچشم دیدنت را ندارم...
پراز اشکم جهانم را آب می برداز نبودنت...
جز نگاه تو نیستهزار باردرآینه نگاه کردم...
کم کنفاصله ات رااردی بهشت در راه است...
فرهاد که توباشیهمه چیزشیرین است...
وقتی بیایینوروزاستهزار بهار دیده ام...
بخوان مرا جان می دهم پای صدای تو...
پوشالی ستبرپیشانی بادآر ز و ها...
بیامحو روی توستآیینه ی خیال من...
با دل می رومجاده ی خیالتازپایی که نبود...
کنارم باشی بهشت م نزدیک است...
از من می گریزددلسالهاست میل تو دارد...
به هربادیشانه می زنمبه خیالزلفت را...
شبیه تو می رقصد کسی درشعرهای من...
طنین صدایتدل که هیچجان می برد...
صدایم کنجان می دهمپای صدای تو...
وطن یعنیگوشه ای ازقلب تو...
در هلهله ی شبدستی برای گرفتن نبود...
نفس کشیدن داردهوای توصبح بهانه است...
قد من وبخت توهردوبلند چه تفاهمی...
اشک گشتمدرحسرت چشمانشصیدنظرلطفی...