گفتی از لیمو و انگور و انارت وای وای، هر زبانی بی شک از وصف جمالت قاصر است
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده برف ِ تجریش است و سوزش می رسد پاییِن شهر
میدوختم به قامت حُسنش لباسِ وصف دردا که اطلس سخنم خوشقُماش نیست