شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
ترش رویی هم بکنشیرین عسل بانوی منگاه گاهی هم قاطی فالوده لیمو لازم است...
کاش سرما بخورم دکتر من نسخه کند: عسل از کنج لب و تُرْشیِ لیمویت را...
ترش رویی هم بکن شیرین عسل بانوی من گاه گاهی قاطی فالوده لیمو لازم است...
دوباره بهار_______روزی پرندهها با ساقههای سبز به منقار، میرسندو بر سفالهای آبیِ روشنتصویرِ بالهای پُر از رقص میکشندبر فرازِ باغهادر پشتِ این زمانبرگهای لیمو دوباره برق میزنندو از دوردست، عطرِ نعنابوی بهشت را میآوردو باد مثلِ پرندهای که نغمه نخواندهمحو میشود ...و کنارِ خورشیدِ سرخفامِ غروبدرختِ روشنایی میافروزد ......
گفتی از لیمو و انگور و انارت وای وای، هر زبانی بی شک از وصف جمالت قاصر است...
دو سه کیلویی بچینم میروم... لیمو، انارلامروت عینهو بقالیِ مش باقر است...