چشم آهویی من
هر صبح که چشم میگشایم، نبودنت مثل سایهای آرام اما سنگین بر دلم مینشیند. نامت را که در ذهن میچرخانم، گویی هزار خاطره زنده میشود؛ خاطراتی که هم مرا میسوزاند و هم روشن میکند.
میدانم سکوت میان ما طولانی شده، اما این سکوت برای من تنها خاموشی...