پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
برف که میباردما غمهایمان رافراموش میکنیمانگار بر تمام تلخیهاپودر قند پاشیدهخدای مهربان ما......
الا ای برف!چه می باری بر این دنیای ناپاکی؟بر این دنیا که هر جایشرد پا از خبیثی استمبار ای برف!تو روح آسمان همراه خود داریتو پیوندی میان عشق و پروازیتو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیهاتو که فصل سپیدی را سرآغازیمبار ای برف!...
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشیدآرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمان...