پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وقتی نهال محبتت را در کویر سینه ام می کاری، طفل شکوفه بارور می شود وچشمه ی معرفت، از درونم می جوشد، تا رنگین کمان امید ،باغ وجودم را بیاراید وباران اشک، زینت بخش چشم ِ خشکیده ام شود . تو کیستی: بهار ایمان ،آیینه ی راز یا رکوع نماز ،که وقتی در برابرت می ایستم ، بی اختیار، برسجاده ی بندگی فرود می آیم.... و چه دل پذیر است، رکوعِ عشق در برابر کعبه ی محبت...حجت اله حبیبی...