سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
پاییزچسبیده به شیشه ی ماشینمباد مهرگانبه خیابان یورش می بردآشوب برگدر بی حوصلگی روزطبیعت بی جانبر سنگ فرش پیاده رو هاشهرداررنگ می روبداز سر و روی شهر........امیر برغشی...
داری میری پاییز جان؟غماتم با خودت ببر...!...