جرأت اینکه ازتوگله کنم ندارم چون همش میترسم که بری توازکنارم
آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم
غافِل ڪُند از کوتهی عُمر شڪایَت شب در نظر مردُم بیدار، بُلندَست