با نگاهش شانه زد مویِ غزل هایِ مرا لعنتی؛ آمد که شورِ شعر چشمم تَر کند شیما رحمانی
پارادوڪس یعنى چشماش آبى نبود اما منو تو نگاهش غرق ڪرد...! ️️️
من دلبسته ی نگاهش بودم اودل ازمن بسته بود