متن نگاهش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نگاهش
دلتنگ نگاهش می شوم
حتی میان خواب ها یم
می دانی؟
گاها حواسم پرتِ بچه ها می شود
خوب نگاه شان می کنم
و حرف هایشان را می شنوم
انگار گوشم
از این حرف ها پُر نیست
می خواهم در خوابی عمیق
کودکی ده ساله باشم که تمام افکارش
عروسک...
سفَر؛ از سُفره خانه؛ تا سرِ کار،
برای کسبِ روزیِ حلالی؛
و شب، می آید او، خسته؛ ولی شاد؛
نگاهش، ناب؛ چون آبِ زلالی...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)
نگاهش بود، عنوان دوبیتی؛
در آن گم بود، دیوان دوبیتی؛
و با «ردالعجز»، بر صدرٍ احساس،
دو چشمش گشت، پایان دوبیتی...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، (الف احساس)
«گاهی از کوچهٔ معشوقهٔ خود می گذرم»
تا که هفت بندِ دلم را به نگاهش ببرد...!
ارس آرامی
من آهو گفته بودم صید هیچ
صیادی نخواهم شد..
آن گرگ چشمانم را هدف گرفت..
در نگاهش صید شدم.
المیرا پناهی-درین کبود
نویسنده
در پاکی نگاهش نماز خواندم
و
در خماری چشمانش جان ب اغوشش دادم
-المیرا پناهی درین کبود نویسنده
«گاهی از کوچهٔ معشوقهٔ خود می گذرم»
تا که هفت بندِ دلم را به نگاهش ببرد..!!
ارس آرامی
آهسته و نرم بر پَر خیال آمد شعر مرا خواند و رفت
هیچ ندانست که رد پای نگاهش را دلم از بَر است
ارس آرامی
بین خودمان باشد عاشق که شدم مُردم
او خیره به من زل زد من نیز تکان خوردم
بین خودمان باشد دل محو نگاهش شد
تا خواست بجنبد دل افتاده به دامش شد
بین خودمان باشد آبم شد و نانم شد
مثل خوره ام میخورد غارتگر جانم شد
بین خودمان باشد...
نگاهش داشت می گفت دوستت ...
که ناگهان برق گوش هایم رفت
هیچ گاه نفهمیدم دارد یا ندارد !
شیوا احمدی الف
نگاهش دنیایی دارد وای به حال دل من که غرق نگاهش شده است
رَبَّنا آتِنا
لحظه ای نگاهش را...
ارس آرامی