متن۴۴
اگر میشد،نیمه شب میرفتم زنگ خانه شان را میزدم.
خواب هم بودند هیچ اشکالی نداشت!
چند مشت به در میکوبیدمو میگفتم:«تو غلط میکنی انقدر دلبر باشی»
اصلا کی به تو همچین اجازه ای داده؟!
اگر میشد دستم را گره میکردم در دستانش؛
و اورا کشان کشان در یک کوچه...