شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
تازه مهاجرت کرده بودم، مثل بقیه دوست های ایرانی ام وقتی می خواستم تو دانشگاه برم دستشویی یه بطری آب با خودم می بردم، یه بار ی ایتالیایی بهم گفته بود چرا شما ایرانی ها همتون موقع توالت رفتن تشنه تون میشه؟!...
تو توالت پارک بودممأموره در زد گفت چی میزنی؟گفتم : زور....نمیدونم چرا از خنده مرد...
میخواین بدونین تنهایی یعنی چی؟تنهایی یعنی بری توالتبعد شیر آب رو باز کنی و ببینی ای دل غافل آب نیستاون وقت دادب زنی یکی آب برسونهولی کسی نباشه یه آفتابه آب بده دستت!اصن یه وض بدیه هابخشید اشک جلوی چشامو گرفته دیگه نمیتونم ادامه بدم...
رفیقم دپرس بود باباش فرستادش سوئیس چن ماه بمونه ریکاوری کنه برگرده اونوقت من 5 دیقه میرم توالت بابام با لگد میاد تو میگه ببند شیرآبو پولش زیاد میشههه...
تو توالت پارک بودم...یه ساقی مواد اومد گفت: داداش چی میزنی یه ساعته اون تو؟گفتم: زورنمیدونم چرا از خنده مرد. الان مراسم شب هفتشیم...