پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تازه اومده بودیم کانادا یکروزخانومم تب شدید کرده بوده و تو تخت افتاده بود که زنگ زدم ۹۱۱ گفتم: My wife is so hot. اون هم با تعجب می پرسه خوب الان کجاست؟ منم گفتم: In bed.تلفنچی گفت: So, good for you....
گفتند dress up پارتیه. بس که تو کویینزلند همه با شلوارک و تی شرت و دمپایی راه می رفتند، من گفتم آخ جون یک جا اقلا شیک و پیک می کنم. دیگه اسم پارتی روشه دیگه! هیچی دیگه خوشگل و کفش پاشنه دار و لباس آنچنانی و آرایش غلیظ! رفتم دیدم ای دل غافل! گفتن اوه اسکورت گرل! تشویق شدم کلی!...
تازه مهاجرت کرده بودم به یک کشور خارجی ،به سوپر سر کوچه گفتم نوشابه میخواهم نداری توی یخچال. گفت چی میخواهی؟گفتمنوشابه مشکی!! Black Drink...
یه جا آدرس رو گم کرده بودم، یه ماشین پلیس پارک بود. رفتم پارک کردم و رفتم سمت ماشینش و تق تق زدم به شیشه که کمک میخوام ،پلیس هاج و واج نگاه میکرد چون اصلا این رسم نیست و خب همه پشماشون ریخته بود از کارم چون ممکنه پلیس بهت شلیک کنه همینجوری بری سمتش...
تازه مهاجرت کرده بودم، مثل بقیه دوست های ایرانی ام وقتی می خواستم تو دانشگاه برم دستشویی یه بطری آب با خودم می بردم، یه بار ی ایتالیایی بهم گفته بود چرا شما ایرانی ها همتون موقع توالت رفتن تشنه تون میشه؟!...
رفته بودم یه شرکتی برای اینسپکشن، یه بنده خدایی مسئول بود کلی کارای منو رفع و رجوع کرد تا عصر. اول کار که خیلی صمیمی دست دادم، موقع خدافظی من باز دست دادم، در همین حین که دستش تو دستم بود کلی تشکرم کردم ازش، رفاقتی طور هم یه دستم گذاشتم پشت کمرش، یارو تسمه تایم پاره کرده بود رسم...
وقتی رفته بودیم آمریکا، ایرانی ها تو دانشگاه همدیگه رو می دیدیم دست می دادیم و روبوسی میکردیم علی الخصوص جنس موافق!!!بقیه همه با تعجب نگاهمون میکردن...
دنبال در قابلمه میگشتم به همخونه اوزیم میگفتم «ور ایز ایتز دور» اونم با تعجب به من و در خونه نگاه میکرد که این چرا داره دنبال در می گرده!!!.در بیشتر ظروف میشه Lidدر بطری ها میشه Cap...
چند ماهی بود تو یک کشور خارجی زندگی میکردم و ترددم با اتوبوس بود و نمیدونستم برای اطلاع راننده که ایستگاه پیاده میشی باید اون سیمی که بالا سرته رو بکشی،من خیلی سنتی راه میوفتادم تا پشت صندلی راننده و میزدم رو شونش و میگفتم داداش ایستگاه پیاده میشم...
هفته ی اول کار تو یک شرکت خارجی گزارشی که برای رییسم پرینت و منگنه کرده بودم دادم بهش بنده خدا گیج شده بود منم نمیفهمیدم دردش چیه تا بالاخره دوزاریم افتاد از راست منگنه کردم...
اوایل که میرفتم سر کار یه کاری دستم بود، رئیسم بهم میگفت چطور پیش میره میگفتم not bad بعد از تعجبش فهمیدم بار این جواب منفیه بیشتر باید بگم fine ولی ذهنم فارسی رو انگلیسی میکرد هی. یه بار که یکی دیگه هم بود و همین جواب رو دادم، برگشت به اون گفت نگران نباش یعنی وضعیت خوبه...
میشه شوک فرهنگی ای که یه هموطن ایجاد کرده بود ولی دامن منو گرفت رو بگم؟همکارم اومد سر میزم: -آخر هفته تولد یه ایرانی دعوت بودم.+خوب-موقع کیک با چاقو می رقصید؟؟!!!!؟ +اوهوووم...
در زبان فرانسه به شاش می گویند پی پی.تازه رسیده بودم فرانسه. رفتم آزمایشگاه یک خانم شیک یک لیوان پلاستیکی شفاف بهم داد و گفت لطفا پی پی.خب تو ذهن من از بچگی پی پی، چیز دیگری بود.تصور کنید من، لیوان شفاف پر از قضای حاجت سفت، در دست و خانم شیک مبهوت...