سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
آن شب تمام وسعت تبریز شعر شدچشم تو شعر... هستی من نیز شعر شدعطر دلت رسید و دلم را فرا گرفتگلهای سرخِ روی دل میز ، شعرشدپاییز گفت : عشق حرام است!!... خنده مان؛در پیش چشم لشکر پاییز ، شعر شد!من عاشق صدای تو ؛ یک شهر محو مابا شوق حرفهای تو، هرچیز شعر شدشالی که دور گردن من بود ، باز شدحسی که از هوای تو لبریز...شعر شدباران و بوسه ،حس غزل ،رعد و برق عشق؛آن لحظه زیر بارش یکریز، شعر شدآرامش "فروغ" ، زمان را ا...