آمده ام. از دیاری دور از کرانه ی کوه هایی سست و ازمیان مردمانی بی مهر اگر مرا بپذیری،میهمان خوبی خواهم بود. و اگر مرا کناربگذاری،خواهم مرد.
تانگاهم بکنی از هیجان خواهم مرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست ...؟!
شب آخر به او گفتم که بی شک بی تو خواهم مُرد خجالت دارم از رویش که بی او زندگی کردم...