متن چشم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشم
پشت چراغ قرمز
صبح و زندگی ایستاده ام
پلکی بر هم بزن
چشم باز کن
بتاب به زندگی ام
تا تو نباشی این چراغ لعنتی سبز نمی شود .
چشمان سیاه
تو چقدر جادویی ست
بوسید مرا
گرچه
هم اغوش
نگشتیم در شبِ بیپایان
چشمانت
مثل دو فانوسِ خاموش
در دلِ طوفان
میدرخشیدند
بیآنکه نوری بدهند
بیآنکه راهی نشان دهند...
من
در امتدادِ سکوت
دنبالِ صدایی میگشتم
که شاید
از لبانت
به خوابم بریزد...
اما
تو فقط نگاه...
نبود چشمای سیاهت تو زندگیم
زندگیم رنگی کرد با قرصای رنگی رنگی
چون چشم تو را בیـבم،
ویران شـבہ ام בر خویش.
من از تمام صبح فقط بخیر هایش را دوست دارم
چشم بگشای
سلامم ده
که با تو نه تنها صبح
بلکه تمام زندگی ام بخیر میشود .
چشمهایت از هر شعری شاعرترند
با یک نگاهت...
دنیا از عشق سرشار میشود.
بیش از آنکه شاعری کنم
چشمانت شعرم را سروده اند
بی تو شبها همدمم،
خاطره های چشم توست.
برکه بودم، سایهای افتاد و خوابم را گرفت
بغض ابری آمد و آرام جانم را گرفت
چشم وا کردم، غباری در نگاهم ریشه زد
دردی از جایی گذر کرد و عنانم را گرفت
باد زخمی کهنهتر ساخت از گذرگاه خیال
موج برخاست و دلِ بیسرپناهم را گرفت
صبح آمد، پرده...
خــوب ست تـمامِ مــاه و سـالم با تو
خــوب ست همه فــکر و خیالم با تو
در قــــهوه ی چشـــمانِ تو ای زیبا رو
نـــیکو ست زدم هر چه که فالم با تو
نیست جز چشم سیاهت،
چشمی اندر خاطرم
مگر به وقت مردنم.
بپره فکر چشمات از سرم
لابه لای چشم تو،
قلب من افتاده به دام.
دل
به آهی بند است
چشم
به نگاهی...
༺ هرگاـہ لب سکوت مے کنـב چشم سخن مے گویـב
چشم تو چشم که نیست، بلای جان دل ماست.
چه کنم، گر نتوانم فراموش کنم چشم تو را.
چشم تــــــو،
خوب بلد بود بدزدد دل ما.
سپر می اندازم در برابرت، زیرا
حریف چشم تو هرگز نمی شود دلِ من.
سال ها
لب بسته بودم ،
از سخن ،
از شعر،
شور
بی هوا ، وارد شدی
چشمم ویالون می زند.
من چشم ندارم که ببینم.
چشم یارم به چشم دگری گرم شود.
جز چشم تو در چشم من چشمی دگر به چشم نیاید.
چشمان تو بهترین بهانه است.
تا چشم بپوشم ز چشم دگری.
امین غلامی (شاعر کوچک)
می نویسم عشق
تو ...
در چشمانم حل میشوی