پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رنج دیده ی زمانم، شکست خورده ثانیه هاخرد شد پیکرم ,شکست وجودماضطراب مثل خوره,در می نوردد روحم راذره ذره آب می کند وجودم رادفن شده ی زیر خاکممنتظر ...اما برای چه ؟می نشینم چشم به راهمنتظر..... اما برای که؟؟؟؟ساناز ابراهیمی فرد...
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد....